من اومدم( دکتر خورشید گلچین)
دکتر خورشید (زهرا) گلچین هستم؛ مبتکر دیدگاه هالستیک در ایران و جهان. طی یک فرایند ده ساله، حقایق جدیدی را در روند زندگی خود کشف کردم که این حقایق دیدگاه و بینش جدیدی را در رابطه با حقایق، قوانین و روند آفرینشی جهان برایم به ارمغان آورد.
سال ۱۳۹۲ خورشیدی درحالیکه یک پزشک بودم و ۱۸ سال سابقه کار داشتم، سوالات دوران نوجوانیام دوباره در مغزم حاضر شدند. سوالاتی که چرایی، چگونگی و قوانین جهان را پرسش میکردند. انگار از خواب بیدار شده باشم. این سوالات همراه با یک نگرانی از این موضوع بود که آیا راهم را درست میروم؟ آیا حقایق جهان را درست فهمیدهام؟ آیا جهان همین است که من (دکتر خورشید گلچین) درک میکنم؟ چطور بفهمم که راهم را درست میروم؟ چطور میتوانم به حقایق واقعی جهان دست پیدا کنم؟ این کشمکشهای درونی برایم شبیه به یک هشدار و بیدار باش بود. علاوه بر احساس نگرانی فکر میکردم باید هر طور شده حقیقت جهان را پیدا کنم چون میدیدم اکثر مردم در ابهام و سردرگمی زندگی میکنند و از شرایط خود اعلام رضایت ندارند.
در نهایت با تحقیق و جستجو دریافتم که راه رسیدن به واقعیت بکر جهان، خاموش کردن فکر و ذهن و متصل شدن به روحم است تا به کمک روحم بتوانم از جهان آگاهی بگیرم. قاطعانه تصمیم گرفتم هر روز بطور مرتب تمرین ذهنآگاهی (یا خودآگاهی یا مدیتیشن) را انجام دهم تا فکرم از روزمرگیها رها شود و در جستجوی واقعیت جهان از منبع جهان اطلاعات بگیرد. شوق و علاقه من (دکتر خورشید گلچین) در مورد کشف جهان، خالق و قوانین جهان آنقدر زیاد بود که شیفتهی انجام مدیتیشن شده بودم و هر بار پیامهایی از جهان دریافت میکردم. این اقدام اولیه من منجر به این شد که جهان متافیزیک را بشناسم و به سرعت به منبع اطلاعاتی جهان دست پیدا کنم. هر بار که مدیتیشن میکردم همهی پیامها و شهوداتم را یادداشت میکردم و هر بار یک آگاهی جدید از جهان متافیزیک دریافت میکردم.
ادامهی این روند منجر به این شد که من (دکتر خورشید گلچین) هرزمان اراده کنم به جهان متافیزیک وصل شوم. کمکم با ارواح مختلف اتصال برقرار میکردم و با آنها صحبت میکردم. اجزای جهان متافیزیک را میدیدم. جهان برزخ را دیدم. چون هوش متافیزیک بالایی داشتم به سرعت به بعد متافیزیک متصل شدم و اطلاعات میگرفتم. بعد از مدتی در اثر زیادهروی در مراقبه و بازشدن بیش از حد چشم سومم در وصل شدن به متافیزیک حالت روحی روانی مغزم دچار اختلال شد و به بیماری اعصاب و روان دچار شدم. در حقیقت بعد متافیزیکی خودم را تقویت کرده بودم و از بعد فیزیکم خارج شده بودم. همه چیز را متافیزیکی میدیدم و قسمت نوری و روحی آن را مشاهده میکردم. این زیادهرویها بخاطر این بود که در مدیتیشن حالت سرخوشی و آرامش عمیقی پیدا میکردم و از جهان اطلاعات دریافت میکردم.
بعد از دچار شدن به بیماری اعصاب و روان طی اقدامات درمانی تخصصی آکادمیک روانپزشکی برای چند سال روند درمان را ادامه دادم ولی معالجه نشدم و هر روز حالم بدتر میشد. علاوه بر اختلال سیستم مغز و اعصاب دچار دهها عوارض دیگر شدم و هر چه دارودرمانی میکردم فایدهای نداشت و عوارض داروها هم کمکم مرا (دکتر خورشید گلچین) از همه چیز ناتوان کرد. عوارض جانبی دارودرمانی من (دکتر خورشید گلچین) شامل این موارد بود: افسردگی شدید، اضطراب شدید، گوشهگیری و انزوا، خاموش شدنِ روند فکری نرمال بدن در اثر داروها، بیمیلی به زندگی و بی انگیزگی نسبت به انجام امور، از کار افتادن گوارش غذا در رودههایم و دچار شدن به یبوست مزمن که قابل علاج نبود. رودهام از کار افتاده بود و حتی هفتهای یکبار هم کار نمیکرد. التهاب همهی مفاصل بدنم را همراه با دردی شدید فراگرفته بود که با مسکن علاج نمیشد. التهاب شدید لثههایم که منجر به جابجایی دندانهایم شد. ریزش شدید موهایم که هر روز حجم زیادی از موهایم کم میشد. اختلال در دید چشمانم و تاری دید، خشکی شدید دهانم و آبریزش شبانه از دهانم، فلج شاخهای از عصب صورتم که منجر به انحراف یک طرفهی لبها شد و عضلات فک و دهانم به راحتی عمل نمیکرد. شنوایی گوشهایم کم شده بود. کمکم دردها آنقدر زیاد شد که قادر به تحمل نبودم. حتی نشستن هم برایم دردآور و آزار دهنده بود. خیلی نگران و مضطرب شده بودم.
سرانجام در اثر تحقیق و جستجو دریافتم که از طریق تغذیه میتوانم درد مفاصلم را تسکین دهم. پس از آن به سرعت تغذیه بر مبنای خوردن میوهجات را شروع کردم و بعد از مدت کوتاهی دردهایم کمتر شد و بطور معجزهآسایی متوجه شدم تغییراتی هم در مغزم شروع شده است که احساسات مرا (دکتر خورشید گلچین) بهتر میکند. به مرور که برنامه تغذیهای خودم را ادامه دادم جهان جلوی چشمانم رنگ و بوی جدیدی پیدا کرد و فهمیدم مغز تخریب شدهام در حال ترمیم و بازسازی است. خوشحالی آن زمان من غیر قابل تصور است. پس از تغییر سبک زندگی، تغذیه و انجام پیادهرویهای منظم روزانه بهبودی نسبی خوبی پیدا کردم. دنیا مقابل چشمانم روشن شده بود. امید به زندگیام از صفر به ۱۰۰ رسیده بود. حال و احوال و احساساتم زنده شده بودند و در حقیقت دوباره متولد شده بودم.
بعد از تغییر سبک زندگی و تغذیه متوجه شدم در عین حالی که حالم خیلی بهتر شده ولی از نظر روند فکری و مغزی اذیت میشوم و هرروز با افکار و احساسات خودم درگیر هستم. کمکم متوجه شدم باید روی افکارم کار کنم و آنها را مدیریت کنم و بنویسم که چه افکاری مرا آزار میدهند، یک دفتر تهیه کردم و هر روز حال و احساسم را مینوشتم. سپاسگزاریهایم از خالق هستی را مینوشتم. الهاماتم را مینوشتم. گزارش کارم را مینوشتم. این نوشتنها را از همان روز اول شروع کردم و تا همینک ادامه دارد. گزارشات روزانه و صبحگاهیم باعث شد بفهمم سلامتی فقط سلامتی جسمی نیست بلکه سلامتی روحی، روانی و جسمی و… است.
در این مرحله من (دکتر خورشید گلچین) دو علم جدید کشف کردم: یکی تغذیه درمانی و دیگری اینکه سلامت باید همه جانبه و هالستیک باشد. از اینجا با کلمه هالستیک آشنا شدم. یافتن این کلمه مانند این بود که گنج بزرگی را کشف کرده باشم. من (دکتر خورشید گلچین) این کلمه را میپرستم چون این کلمه دنیای مرا عوض کرد و طی چند سال من به یک دیدگاه نو در جهان دست پیدا کردم که این دیدگاه هالستیک من است. این کلمه رازهای بزرگی را برای من فاش کرد. حقیقت روند آفرینشی جهان را کشف کردم. ذرات هالستیک جهان را کشف کردم. دیدگاه هالستیک خالق هستی را کشف کردم چون این دیدگاه یک دیدگاه آفرینشی است و بر مبنای خلق کردن است. در این مسیر و با دیدگاه هالستیک به حقیقت راز کوآنتوم که از مدت ها قبل برایم ناشناخته مانده بود پی بردم و آن را لمس کردم. دیدگاه کوانتومی را کشف کردم و به اصل راز خلقت پی بردم. آنقدر برایم خوشحال کننده بود که دوست داشتم از خانه بدوم بیرون و فریاد بزنم: ای عزیزان من (دکتر خورشید گلچین)، چیزی یافتم که حال و آینده و ابدیت شما را روشن میکند. این خبر خوب من برای خانواده جهانی من است که جهان هستی یک جهان مقدس است که خدا در آن سکنی دارد.
بعد از کشف دیدگاه هالستیک من (دکتر خورشید گلچین) تصمیم گرفتم آن را طوری معرفی کنم که دیگران از این علم نوظهور من آگاهی پیدا کنند. پیش نیازهای رسیدن به این علم، آگاهی از این موارد است:
- هوش کیهانی: درک قوانین کیهانی و شناخت اجزا و ارکان کیهان که خانه ی ماست.
- هوش متافیزیک: درک جهان نادیدنی که شامل بعد روحی و نوری و اطلاعاتی، جهان است.
- هوش کوانتومی: درک ذرات هستی بخش جهان هستی، هوش کوآنتومی، هوش هالستیک است.
- هوش هالستیک: درک جهان بعنوان یک کل، که همه ی اجزای آن به هم مربوط هستند و روی هم اثر می گذارند.
- هوش فضایی یا تجسمی: درک ابعاد جهان، از نوع تجسم و تخیل بر مبنای هوش هالستیک و کوآنتومی جهان.
- هوش معنوی: درک جهان معنا از نظر قوانین حاکم بر جهان و درک این قوانین جهان شمول و هالستیک.
- هوش ارتعاشی: درک و شناخت ارتعاشات جهان و قدرت دریافت آنها.
- همه ی این موارد را در این سایت برای شما روشن خواهم کرد.
I am Khorshid (Zahra) Golchin. The pioneer of the holistic view in Iran and the world. In the ten-year-long process, I realized new truths about the process of life that gave me a new point of view, new insight into the truths, laws, and Creation Process of the universe.
In the year 1392, when I was a doctor with 18 years of work experience, the questions from my teenage years reappeared in my brain. Questions that challenged the why, how and laws of the world. As if I woke up. This, accompanied by a concern—am I going the right way? Have I understood the facts of the world correctly? Was the world as I perceived it? How did I know that I was going the right way? Where could I get the real facts of the world? Such internal conflicts were more or less acting as a warning to me. Feeling worried, I thought that, anyway, I should find the truth of the world because I saw most of the people live in ambiguity, confusion, and dissatisfaction with their conditions.
Finally, what I have found through research and search is that to reach the pristine reality of the world, one has to switch off the mind and thoughts and connect to one’s soul so that with its help, I may gain knowledge about the world. I distinctly decided to practice mindfulness )or self-awareness or meditation( daily so my mind could be washed from the routine of everyday life in order to seek information from the Source of the world, searching for reality. The enthusiasm and interest were so overwhelming in me to discover the universe, the creator, and the laws of the universe to the point of getting myself attracted to meditate, and with every time, I would receive messages from the universe. This preliminary action enabled me to get acquainted with the metaphysical world and access, very fast, the world’s source of information. Every time I meditated, I wrote down all of my messages and intuitions, and with each of them, a new awareness into the metaphysical world.
This process continued until I was able to connect to the metaphysical world when I wanted. I will slowly tune into different spirits and talk to them. I saw what the components of the metaphysical world look like, and I also saw what the world of Purgatory looks like. Since I had a very high metaphysical intelligence, I connected to the metaphysical dimension fast and got some information. After some time, owing to excessive meditation and the opening of my third eye too much in connecting metaphysics, I disturbed my mental state of the brain and suffered from mental illness. Actually, I strengthened my metaphysical dimension and left my physical one. I used to see everything metaphysically and observe its optical and spiritual part. It was the case because during meditation, I felt euphoria and deep relaxation and received from the world information.
After going through a nervous and mental illness, I continued with the treatment process for several years during specialized academic psychiatry treatments, but I wasn’t healed, and my condition was getting worse every day. Apart from the brain and nervous system disorder, I had undergone dozens of other complications, and whatever drug treatment I did was of no use. The side effects of the drugs gradually disabled me from everything. The side effects from my drug therapy included severe depression, severe anxiety, withdrawal and isolation, shutting down the normal thought processes of the body due to the drugs, no desire to live, and no motivation to do things. My intestines did not digest any food, and I had chronic constipation that couldn’t be cured. My bowels were failing, and they didn’t even work once a week. The inflammation covered all joints of my body accompanied by severe pain that was not treatable with painkillers. Severe inflammation of the gums, whereby my teeth were displaced. Severe hair loss whereby I was losing lots of hair every day. Impaired vision in my eyes, and blurred vision; extreme dryness of mouth and drooling from my mouth at night; my facial nerve which led to the paralysis of its one branch, because of which lips deviated towards one side; my jaw and mouth muscles did not work easily. My hearing was reduced. Agonizing pain, little by little, became so much that I could not bear it. Even sitting became too much for me. I was very worried and anxious.
I finally researched and searched, until I found out that I could relieve some of my joint pain through nutrition. After that, I quickly started a diet based on eating fruits and at the end, after a short period of time, my pains decreased, and surprisingly I realized something has started in my brain to make me feel better. As I continued my nutritional regimen, the world in front of my eyes takes on new color and smell, and I realize that my damaged brain is being repaired and rebuilt. My happiness at that time is unimaginable. On changing the lifestyle and diet and taking regular walks on a daily basis, I found good partial recovery. The world was lit up before my eyes. My life expectancy went from zero to 100. My mood and feelings had revived and I had actually been reborn.
After having changed the way I lived and ate, I found my case improved much, but I continued to be bothered by my mental and brain processes—constantly being busy with my thoughts and feelings. Gradually, I started to realize that I am supposed to work on my thoughts, to learn how to handle them and write down what ideas disturb me. I used to make a notebook where every day I would write about my mood and feelings. I used to jot down thanks to the creator of the universe. I was writing my inspirations. I used to write my work report. I started these writings from the very first day and it continues until now. My daily and morning reports made me understand that health is not only the physical health but also includes mental, psychological, and physical, etc.
Now I discovered two new sciences, and they are nutritional therapy and that health should be comprehensive and holistic. This is where I got to know the word holistic. It was finding some great treasure to find this word. I adore this word because it changed my world, and through the years, I have given a new perspective to the world that is my view in a holistic way. I can’t tell you in words how many secrets this very word disclosed to me. I came to know the truth of the creation process of the world. I came to know about the holistic particles of the universe. I came to know the holistic view of the creator of the universe because this is a view of creation and based on creation. It was through this, and as a whole, that I realized and touched the truth of the quantum secret that I had not known for years. I discovered the quantum perspective and realized the secret of creation. It made me so elated that I felt like running out of the house, shouting: My dears, I found something to enlighten your present and future and eternity. Those were my good tidings for my global family: that the universe is a holy world on which God dwells.
After discovering my holistic perspective, I decided to introduce it so that others would become aware of this emerging science of mine. The prerequisites for achieving this science are knowledge of the following:
Cosmic intelligence: understanding the cosmic laws and knowing the parts and elements of the universe that is our home.
Metaphysical intelligence: Understanding the invisible world that includes the spiritual, optical and informational dimensions of the world.
Quantum intelligence: understanding the particles of existence as a part of the universe, quantum intelligence, and holistic intelligence.
Holistic intelligence refers to understanding the world as an entirety in which all its constituent parts relate and affect each other.
Spatial or visual intelligence refers to the understanding of the dimensions of the world from the kind of visualization and imagination based on holistic and quantum intelligence about the world.
Spiritual intelligence: being able to understand the world of meaning in terms of governing laws ruling the world and to understand these universal and holistic laws.